اعتماد و اتحاد؛ رمز پیروزی
امسال در شرایطی قرار داریم که بدخواهان این آب و خاک حلقه های محاصره اقتصادی را تنگ ترکرده اند و فعالان اقتصادی یا همان سربازان خط مقدم این جبهه نبرد اقتصادی ، وظایف سنگینی بر دوش دارند.
در صنعت آبزیان با مشکلات عدیده ای مواجه هستیم : تدارک مالی و تامین نقدینگی (باتوجه به افزایش سرسام آور قیمت نهاده ها) پیچیدگی های تامین نهاده های خوراک آبزیان، افزایش قیمت ماهی در بازار داخل -که سبب کاهش مصرف و کاهش گردش مالی شرکت ها شده- ،کمبود واردات تون ماهیان که منجر به افزایش شدید قیمت کنسرو شده، مشکلات حمل و نقل بین المللی و جابجایی مواد وارداتی و محموله های صادراتی، ناملایمات بسیار شدید در زمینه نحوه برگشت ارزهای صادراتی یا نحوه تأمین ارز نیازهای وارداتی، افزایش هزینه های جاری (دستمزدها، لوازم و تجهیزات و ..) و مواردی از این دست.
هر یک از این مقولات کافی است تا فعال اقتصادی – از پرورش دهنده آبزیان تا صاحبان مراکز تکثیر، کارخانجات غذا، شرکت های فراوری، واردکنندگان، صادرکنندگان، سردخانه داران و مجموعه کسانی که در بخش عرضه و کل زنجیره تولید و بازار کار می کنند – را از پای درآورد لیکن همت و تلاش این مردم ستودنی است و به همین دلیل است که علیرغم تمام خطراتی که وجود دارد مزرعه داران و صاحبان صنایع شیلاتی جانانه مقاومت کرده و در تلاش برای حفظ پرچم تولید و اعتلای کشور هستند.
فعالان صنعت شیلات از حاکمانشان انتظاراتی هم دارند؛ انتظارات حداقلی و صرفاً در حد تسهیل گری و کاهش سنگلاخ ها. بخشی از این انتظارات که همواره در جلسات با مسئولین در سطوح مختلف مطرح شده این ها هستند:
1) مسئولینمان بدانند چه وظیفه خطیری بر عهده دارند!
اگر جبهه مخالف ما طرح و برنامه و نقشه های فراوان برای ضربه زدن به اقتصاد ایران را دارد (که دارد) و اتاق های فکر تحریم را با حضور صدها کارشناس تدارک دیده، ما چه کرده ایم؟ متاسفانه ما نمی بینیم که مسئولانمان اتاق فکری داشته باشند و حرکات جبهه مقابل را رصد کنند؛ آثار آن را تجزیه و تحلیل کنند و راهکار مقابله را بدانند. در جلسه اخیری که در اتاق تهران با حضور آقای دکتر کیخا و به دعوت آقای زرگران رئیس کمیسیون کشاورزی اتاق تهران و با مشارکت فعالان صنعت غذا در 21 اردیبهشت ماه جاری برگزار شد برای فعالان بخش غذا مشخص شد که تنها عکس العمل مسئولین ما در برابر تحریم بی نظمی و سردرگمی است!
این که دائماً گفته می شود تحریم ها شکست می خورد و اثر ندارد، ممکن است در عرصه رجز خوانی با طرف مقابل لازم باشد اما کجاست آن ” میز مقابله با تحریم” یا ” اتاق فکر خنثی سازی تحریم” که عالمانه، هوشمندانه و هدفمند به خنثی سازی تحریم ها بپردازند؟
وظیفه خطیری بر عهده مدیران کشور در تمام رتبه هاست و انتظار ما این است که مسئولانمان از اهمیت وظیفه و جایگاه خودشان آگاه باشند و بدانند که نباید در این بزنگاه مهم تاریخ کشور پشت رزمندگان خط مقدم خود را خالی کنند و گاه با تصمیمات ناپخته خود اردوگاه بدخواهان را تقویت نکنند.
2) در اثنای اشتغالات سیاسی و رقابت های جناحی، رزمندگان جبهه اقتصادی را تنها نگذارند!
سالهاست عادت کرده ایم که حاکمانمان در حین خدمات مشعشع خود به کشور ، بر سر قدرت سیاسی هم به شدت نزاع کنند ؛ به انحاء مختلف به افشاگری یکدیگر بپردازند و در تخریب هم کم نگذارند و اهداف و آرمان های انقلاب را در حرف تکرار و در عمل از آن فاصله بگیرند. این دیگر یک رویه جاری شده و فعالان اقتصادی و مردم پذیرفته اند که زیر سایه مدیریت چنین مدیرانی باید به کار و زندگی خود بپردازند؛ در عین حال حداقل انتظار ما این است که اگرمسئولین ما خود آستینی بالا نمی زنند و چرخ کارخانه ای را نمی چرخانند و مزرعه ای راه نمی اندازند که عده ای در آن مشغول شوند لااقل چوب لای چرخ کار تولیدکننده نگذارند، راه را سنگلاخ نکنند، فضای کسب و کار را نا امن ننمایند و آنانی که بار نان آوری خانواده های شاغل در حوزه زنجیره آبزیان را بر دوش دارند دچار مشکل نسازند.
در شرایطی که حقیقتاً درگیر یک جنگ ناجوانمردانه علنی هستیم و بخش خصوصی بار عظیم اشتغال و ارزآوری و تامین مالیات و در یک کلام مقابله با تحریم را بر دوش دارد، تصمیمات عجیب و غریب مدیران دولتی حکایت از آن دارد که گویی اینان در یک کشور دیگر زندگی می کنند و یا از سیاره ای دیگر آمده اند! در هنگامه ای که نفت کشور تحریم شده ( و خداوند به دست دیگران، لطف خود را شامل حال ما کرده و ما را در مسیری قرار داده که روی پای خود بایستیم و از دست یازیدن به ثروت نسل های آینده مان خودداری کنیم) و ایران عزیزمان بیش از هر زمان به کار و تلاش مولد و ارزآوری از منابع غیر نفتی نیاز دارد، صادرکننده را در موضع اتهام قرار می دهند و بخشنامه های ضد و نقیض بانک مرکزی از هر سو شروع به صادر شدن می کند که چرا ارز را باز نگردانده اید؟
در این راستا بانک مرکزی تنها نیست و زنجیره ای از سازمان ها بند های خود را یکی پس از دیگری بر پای تولید کننده و تاجر می آویزند.گمرگ، موسسه استاندارد، بانک ها، بیمه، دارایی (تهدیدهای سنگین به جرائم مالیاتی بابت مشکل موهوم برنگرداندن ارز) وزارت صمت، وزارت جهاد کشاورزی با تصمیمات نسنجیده و غیر کارشناسی در حوزه ممنوعیت ها و محدودیت ها که مکرر در مکرر فضای کسب و کار را تیره و تار کرده هریک به نوعی در این چرخه ایفای نقش می کنند.
انتظار صنعت آبزیان و البته تمامی بخش های اقتصادی کشور از سران و مسئولین و جناحهای مختلف درگیر در جریان قدرت این است که نیم نگاهی به ما داشته باشید و فکر کنید که شاید ماهم نقشی در خدمت به این نظام و کشور داریم و گوشه ای از بار مسئولیت کشورداری بر عهده ماست؛ پس مارا تنها نگذارید.
3) فرصت استثنایی حادث شده در رشد و شکوفایی کشور را به تهدید تبدیل نکنند!
شرایط سختی که فراروی ما قرار گرفته علیرغم همه سختی ها و ناملایماتش فرصتی است تا به خود بیائیم و توانایی هایمان را بروز دهیم. شاید این که این تهدید را فرصت می نامیم تا حدی غریب به نظر بیاید، لیکن کافی است توجه کنیم که چه فرصت تاریخی برای بخش آبزیان فراهم شده تا مردم به مصرف ماهی روی بیاورند. سالیان دراز در این کشور تمام یارانه ها به صنعت دام و طیور اختصاص پیدا کرد و به مدد دلارهای نفتی و تخصیص ارزهای دولتی گوشت و مرغ ارزان در اختیار مردم قرار گرفت (که آخرینش ارز 4200 تومانی تخصیصی به گوشت وارداتی با هواپیما و کشتی از آن سوی مرزها بود) اما ماهی در نظر جامعه کالای لوکس و گران به حساب می آمد. حال که گوشت باید با قیمت واقعی خریداری شود و دیگر دولت ارزی برای حمایت از صنایع ارز بر دام و طیور ندارد، این جاست که ماهی و میگو به عنوان غذای سلامت و غیر یارانه ای قدرت رقابت پیدا می کند و دیگر این مردم هستند که انتخاب خواهند کرد و امید به رونق تولید در بخش آبزیان با قطع سوبسید سایر بخش های تامین پروتئین حیوانی بیش از پیش متصور خواهد بود.
سالها با پایین نگاه داشته شدن نرخ ارز توسط دولتهای مختلف، یارانه به واردات و رونق اقتصاد دیگر کشورها داده شد اما حال که نرخ ارز واقعی شده دیگر واردات به صرفه نخواهد بود ارزش طرح های صادراتی (که خوشبختانه در بخش آبزیان به فراوانی داریم: میگو، خاویار، قزل آلا، ماهی سی بس و …) بیش از پیش مشخص می گردد و به زودی شاهد رونق شدید تولید این بخش ها خواهیم بود.
انتظار از مسئولین این است که خیلی به دنبال راه حل های سرکوب این فرصت نباشند و تحت پوشش حکایت از قشر آسیب پذیر، بسترسازی های خوبی که برای رشد و شکوفایی اقتصاد کشاورزی و خصوصاً شیلاتی فراهم شده را تخریب نکنند. آری مردم در فشار هستند و قیمت ها بالاست اما یک بار هم که شده به راه حل های اساسی درازمدت برای رفاه مردم بیندیشیم و به جای پائین نگاه داشتن مصنوعی نرخ ارز به این فکر کنیم که با آزادسازی اقتصادی، اجازه رشد متوازن به بخش های افتصادی زاینده و توانمند را بدهیم تا با این شکوفایی و افزایش اشتغال و افزایش درآمد، ارتقای سطح رفاه اجتماعی حاصل شود.
آری؛ به خوبی می دانیم که در چه شرایطی هستیم؛
پشت مرزهای شرقی کشور، دهها گروه مسلح تروریستی متخاصم، از جمله القاعده، طالبان، جندالله، جیشالعدل و غیره، با صدها هزار نیرو مستقر هستند. در کنار آنها، به مدد دلارهای عربستان سعودی، زنجیرهای از مدارس وهابی در «مناطق قبیلهای فدرال پاکستان» و نواحی مرزی ایران تاسیس شده که سالهاست، با هدف مشخص «شیعه کُشی»، هزاران کودک و نوجوان محروم این مناطق را شستشوی مغزی میدهند، آلوده به تنفر و کینه فرقهای میکنند و برای «جهاد با رافضیها» آماده میسازند.
پُشت مرزهای غربی کشور نیز، از شمال تا جنوب، صدها تشکُل سیّال و سلول تروریسیِ فعال از داعش گرفته تا جبههالنصره، سازمان رجوی، پژاک و گروههای «الاحوازی» و… وجود دارد که هریک با هدفِ استیلای ایدئولوژیک و فرقهای، ورود به خاک کشور، ایجاد خلافت و اجرای پروژههای خود هستند و به دنبال تغییر نقشه سیاسی منطقه فعالیت میکنند و در انتظار نشستهاند.
آیا تاکنون به این اندیشیده ایم که به چه علت از دهههای گذشته تا کنون، این گروههای تروریسی موفق شدهاند مناطق وسیعی از سرزمینهای همجوار را تسخیر کنند اما پُشت دیوارهای مرزی ایران متوقف گردیده اند؟
پاسخ به این سوال که چرا گروه «طالبان» از شرق افغانستان تا انتهای «هرات» به سرعت بال میگستراند و به پاکستان و برخی مناطق آسیای مرکزی نیز نقب میزند، اما پُشت مرز خراسان معطل میماند روشن است. این که چرا «جندالله» و گروههای هم مسلک آن در ایالت بَلوچستان پاکستان جولان میدهند، اما از جذب نیرو و غصب زمین در سیستان و بلوچستانِ ایران عاجز میمانند و چرا داعش از شرق عراق تا قلب سوریه نفوذ میکند، اما قادر به نفوذ فیزیکی و ایدئولوژیک در ایران نمیشود کاملاً مشخص است:
اگر امروز ایران جولانگاه این گروههای نامتعارف نشده، دلیلاش این است که ایران، برخلاف کشورهای همجوار، دارای یک «حکومت مرکزی» منسجم و مقتدر است که مردم علیرغم همه ناملایمات، پشتیبان این قدرت مرکزی هستند. نظامی که توانسته، ولو با هزینه فراوان، یک «سد نامرئی» در برابر نفوذ ایدئولوژیک این گروهها و یک «سد نظامی» در برابر نفوذ فیزیکی آنها بنا سازد.فعالان بخش خصوصی (حداقل در حوزه شیلات) به این امر واقف هستند که تضعیف «قدرت مرکزی» یعنی شکستنِ این سدها و جاری شدن سیل گروههای تکفیری در سراسر کشور ؛ و لذا اگر انتظار از حاکمیت مطرح است صرفا برای تقویت این قدرت و استحکام دیواره دفاعی کشور و تاب آوری ملی در برابر تهاجمات است. ما قطعاً توجه داریم که قدرتهای متخاصم منطقه، با محوریت عربستان سعودی و اسرائیل و با همراهی دولت ترامپ، این بار هم تمام منابع مالی و لُجِستیکی خود را با استفاده از دست پرورده های داخلی نظیر منافقین برای اطمینان حاصل کردن از فروپاشی شیرازه ایران به کار خواهند گرفت.
دیگر مجالِ «سعی و خطا» نداریم و نباید با شعارزدگی و بحران سازی سیاسی و اقتصادی در زمین خصم بازی کنیم. هیچکدام مان کور نیستیم و مشکلات را می بینیم لذا باید مواظب باشیم کشور عزیزمان پایمال سعودی های خیانت کار، اسراییلی های جنایتکار و کودک کش، آمریکایی های متجاوز و خبیث و آرزوهای بر باد رفته منافقین پلید نشود؛ این تنها و تنها با انجام وظایف متقابل حاکمیت و مردم شدنی است. مردم و فعالان اقتصادی این شرایط سخت را تحمل کنند و تلاش های خالصانه شان را انجام می دهند و انتظار دارند مدیران و مسئولین هم هزینه تراشی بیهوده نکنند، با هم مهربان تر باشند و پشت جبهه را برای سربازان خط مقدم که همان کارآفرینان هستند نا امن نسازند.